جایگاه چهارطاقی کنارسیاه در منظومه آیینی و سازمان فضایی فیروزآباد ساسانی

چهارطاقی کنارسیاه، واقع در حاشیه شمال‌باختری دشت فیروزآباد و در پیرامون شهر باستانی گور (اردشیرخوره)، یکی از نمونه‌های کمتر مطالعه شده چهارطاقی‌های آیینی اوایل دوره ساسانی است.

علی اقرء مدیر داخلی پایگاه ثبت جهانی منظر باستان شناسی ساسانی فارس در یادداشتی نوشت: چهارطاقی کنارسیاه یکی از عناصر سازمان‌یافته منظومه آیینی فیروزآباد است که این بنا را می‌توان بخشی از شبکه‌ای دانست که شامل محورها، برجستگی‌های طبیعی، ایستگاه‌های آیینی و سازه‌های نمادین پیرامون شهر گور بوده است. کنارسیاه در این شبکه، نقش تعیین مرزهای آیینی، تثبیت مسیرها، ایجاد خوانایی منظری و بازنمایی هندسه قدرت را بر عهده داشته است  از این رو، ارزش آن نه تنها در کالبد معماری، بلکه در کارکرد فضایی–سیاسی آن است.

موقعیت جغرافیایی آن سه مؤلفه کلیدی را معرفی می‌کند: نخست اِشراف کامل بر دشت و سامانة دید طبیعی نسبت به شهر؛ دوم استقرار در امتداد مسیرهای تاریخی ارتباطی؛ و سوم قرارگیری در کمربند آیینی پیرامونی که ساختار نمادین و حریم معنوی شهر گور را تعریف می‌کرد. چنین موقعیتی بنا را از یک سازه منفرد به یک «گره منظرین- آیینی» در شبکه فضایی قدرت ساسانی تبدیل می‌کند.

از نظر مورفولوژی کالبدی، چهارطاقی کنارسیاه الگوی ناب چهارطاقی ساسانی را بازنمایی می‌کند: پالن مربع، چهار دهانه باز با عرض تقریبی دو متر، چهار پایه قطور، فیلپوش‌های کامل در گوشه‌ها و گنبد مرکزی که امروزه مرمت شده است. مصالح شامل سنگ لاشه و قلوه‌سنگ با ملات گچ است؛ ترکیبی که هم در سازه‌های اوایل دوره ساسانی و هم در بناهای اردشیری مانند بیرم و بیشاپور مشاهده می‌شود. سازه مبتنی بر الگوی کلاسیک انتقال بار گنبد به فیلپوش و سپس به پایه‌هاست؛ الگویی که نشان‌دهنده قدمت و اصالت سازه‌ای بناست.

بازسازی ارتفاعی ارائه‌ شده در پژوهش که براساس مستندنگاری زمستان ۱۴۰۴ پیشنهاد شده است تصویری از واقعیت افزوده بنا را نشان می‌دهد: «یک مقطع سازه‌ای محتمل را پیشنهاد می‌کند: ارتفاع پایه‌ها حدود ۲.۵ متر، تراز فیلپوش‌ها نزدیک به ۳.۸ متر و بلندای گنبد نیم‌کروی بین ۵.۸ تا ۶.۲ متر». این تناسبات به روشنی مشابهت‌هایی با الگوهای ابتدایی معماری اردشیری دارد؛ به‌ویژه در کاخ اردشیر، که در آن نیز گنبد با فیلپوش‌های سنگی سبک حمایت می‌شود. مجموعه این داده‌ها، همراه با تحلیل مصالح، تناسبات، و تاریخ‌گذاری تطبیقی، احتمال تعلق بنا به قرن سوم میلادی و دوره تثبیت قدرت اردشیر بابکان را تقویت می‌کند.

از منظر مفهومی، پژوهش جایگاه چهارطاقی کنارسیاه را با اتکا به سه چارچوب نظری تحلیل کرده است:

نخست، نظریه نشانه‌های شهری کوین لینچ که چهارطاقی را به عنوان یک Landmark در سازمان فضایی–منظری دشت معرفی می‌کند. چهارطاقی، حتی در وضعیت نیمه‌ویران کنونی، دارای خوانایی بالا و قابلیت سازمان‌دهی میدان دید است.

دوم، نظریه «اثر» نزد رُسی، که بنا را نه یک شیء منفرد، بلکه یک عنصر حافظه‌مند می‌داند که در نظام فضایی شهر عمل می‌کند. در این معنا، کنارسیاه نه صرفاً یک آتشگاه کوچک، بلکه «جزء عملکردی» یک شبکه آیینی پیرامونی است.

سوم، تحلیل فضا-قدرت فوکو و هاروی، که از طریق آن چهارطاقی به مثابه سازوکاری در راستای بازنمایی قدرت ساسانی تفسیر شده است؛ عنصری که در تعیین مرزهای مقدس، تثبیت منظر آیینی و ایجاد هندسه نمادین پیرامون شهر نقش عملیاتی داشته است.

بخش دیگری از پژوهش، به بازسازی پالن احتمالی بنا پرداخته است. بر اساس داده‌های اندازه‌گیری‌شده، ابعاد مربع مرکزی بین ۶ تا ۸ متر بوده، دهانه‌ها ۱.۸ تا ۲.۲ متر، پایه‌ها حدود ۰.۹ تا ۱.۲ متر ضخامت داشته‌اند و قطر فضای گنبددار مرکزی حدود ۳ تا ۴ متر بوده است. الگوی هندسی بنا به مثابه «دایره آتش» و چهار دهانه به عنوان مسیرهای آیینی، بخشی از معماری مرکزگرا و مینی مال چهارطاقی‌های اصیل را بازنمایی می‌کند. در مقایسه تطبیقی، بنا از چهارطاق بیرم بزرگ‌تر، از چهارطاق کاخ اردشیر کوچک‌تر، و در تکنیک فیلپوش شبیه بیشاپور است؛ نسبتی که قدمت بنا و نقش آن در دوره آغازین ساسانی را تقویت می‌کند.

کنارسیاه نمونه‌ای شاخص از معماری مرکزگرا و آیینی اوایل ساسانی است و مطالعه آن، امکان درک عمیق‌تر از نظام فضایی، منظر قدرت، و الگوهای بنیان‌گذاری شهری اردشیر بابکان را فراهم می‌سازد. این چهارطاقی را می‌توان به‌عنوان یک «نقطه مرزی- آیینی» در ساختار شعاعی- مرکزگرای فیروزآباد تحلیل کرد؛ نقطه‌ای که هنوز هم در فهم پیوستگی تاریخی بین شهر، منظر و قدرت سیاسی دوره ساسانی نقش کلیدی دارد.

انتهای پیام/

کد خبر 1404091500946
دبیر مرضیه امیری

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha